نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

38 هفتگی.

سلام قشنگ مامان. اول بگم با عرض شرمندگی واسه این همه تاخیر بالاخره اسمت آرنیکا تصویب شد. یعنی دختر نجیب آریایی-ـگل همیشه بهار.   البته اگه بازم باباییت شیطونی نکنه و موقع شناشنامه گرفتن به شراره تغییرش نده. دکی وقت 25 اردیبهشت  داده و به خواست بابایی و خاله الهه میرم ساسان.البته خودم دلم میخواست برم عرفان.از نظر قیمتی هم فرق زیادی با هم ندارن.بابات که میدونی در قید و بند پولش نیست.از عرفان چیزای بدی شنیده و میگه وقتی آجیت اونجاست و بهت حسابی میرسه چرا بری جای غریب؟؟؟!!!!!!!!!!! نمیدونم والا به مامانم گفتم واسه ساسان استخاره بگیره خوب اومده.توکل به خدا. آخی نازی یعنی شما سه روزه دیگه چشمای قشنگت رو به این دنیا باز...
22 ارديبهشت 1392

37 هفته.

سلام عشق مامانی. ببخشید این روزا سرم خیلی شلوغ بود. آخه یه مدت که استراحت مطلقی بودم.بعدش که ماه صفر بود گفتن سنگینه نرو خرید بعدشم اسفند بود که بابات نذاشت برم گفت هی میخورن بهت بعدشم خانومی که شما باشین عید و قضیه پروتئین اوری و بیمارستان و ......که خودت در جریانی . حالا تازه تو اردیبهشت رفتم که سیمونی بخرم. البته تختتو یه ماهه قبل سفارش داده بودم که همش بدقولی کردن و آخرشم دیر آوردن.فک کنم 1یه هفته پیش بود. من و خاله هم یه روز میچیدیم یه روز دیگه هم میرفتیم خرید واسه کسری ها. واقعا خرید کردن تو ماهه آخر نفس گیره ایشاالله تو که خواستی مادر بشی تا جنسیتشو فهمیدی خودم یه هفته ای همه خریداتو میکنم که اذیت نشی. خلاصه سیسمونیت آم...
21 ارديبهشت 1392

34 هفتگی

سلام گل قشنگم. آخر ما سر از کار این دکترا و سونو و پری در نیاوردیم!!!!! با حساب من 34 هفته و 5روزی با حساب دکی 35 هفته و 4روز با حساب سونو 36 هفته واقعا نمیدونم !!!!!!!!!! مامان جون خودت بگو عزیزم چند هفته ای گلکم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یادم رفت اونسری بهت بگم کلیه سمت راست شما دچار کمی هیدرونفروز شده.البته جای نگرانی نیست.بعد تولدت حتما پیگیری میکنم عزیزم.  با حساب سونو شما دیگه باید تا 28 اریبهشت تشریف بیارین .اگه هم سزارین بشم که تا 18 اردیبهشت.  بگذریم........اگه به من باشه که میخوام حالا حالاها اون تو حست کنم. اینم عکس نینی 34 هفته:   وایییییییییی یعنی الان شما اندازه یه طالبی خوشمزه شدی.به به! &n...
31 فروردين 1392

به کودکم.

کودکم! دلم میخواهد تو بهار بیاوری نه بهار تورا. واینک این تو و این موجودی به نام سرنوشت........... کودکم! هرچه نامت نهم و هرچه صدایت کنند  این را بدان که تو همیشه شباهنگ من میمانی! میدانم با آمدنت زندگی  یک رنگ دیگر میشود .هیچ ایده ای درباره ی زندگی با تو ندارم  و تنها میدانم که چشمانم هرگز مانند آن را ندیده است.   باید احساس کنم که وجود آسمانیت ملودی دلنواز زندگی من است که بی تمنا نصیبم شده....وجود معصوم تو باید آرام زندگی من باشد.....دشواریهای زندگی باید در صدای گریه تو محو شوند...... وگرنه چگونه تاب بیاورم این دگرگونی بزرگ را؟؟؟؟!!!!!!!!!!!  کودکم! روزها از ابتدای حضورت مثل برق گذش...
29 فروردين 1392

33 هفته.

سلام خانم حنا. چطوری گل خانوم گلاب خانوم؟ وای ببخشید بازم دیر اومدم عید بود و عید دیدنی و مریضی و بارداری و...... سری قبل چون اول سالی بود چیزی بهت نگفتم ولی 30 اسفند رفتم جواب آزمایش پروتئین 24 گرفتم.چشمت روزه بد نبینهههههههههههه مادر!!!!!!!!!  470 بود!!!!!!!!!!! ماله آدمای معمولی تا 105 طبیعیه ماله خانومای باردارم تا 300.فک کن ماله من 470!!!!!!!!!!!!! گفتم بیخود نیشت سایز پام شده 45 و انقد ورم داره . القصه فردا صبحش رفتم ساسان خانم دکتر روز اول عیدی 6 تا سزارین داشت.رفتم پشت در اتاق عمل گفت بهش بگین بیاد تو وسط عمل دومش با دستای آردی و روی خوش اومد و گفت فشارت اگه خوبه فعلا جای نگرانی برای بچه نیست ولی خودت باید یه چکا...
25 فروردين 1392

نوزروز 92.

سلام سلام صدتا سلام. چطوریایی دخمل طلام؟ امروز دوم فروردینه 1392. عیدت مبارک عروسک مامان. ایشاالله سال دیگه سر سفره هفت سین من دارم از دست تو موهامو میکنمو و شما میخندیو باباییتم داره طرفداریتو میکنه.هه هه ههههه باباییت تا یه ساعت قبل سال تحویل سرکار بود. بعد سال تحویل و دادن عیدیهامون رفتیم ناهار خونه بابای بابا.عمه اینام اونجا بودن.ولی پسرعموهات مشهدن نبودن. برای همشون عیدی خریدیم.بابابزرگت به من و باباییت عیدی داد ولی وقتی مامان بزرگت گفت پس دخترشون چی گفتن من تا نبیینمش عیدی نداره. و باباییت دوباره رفت سرکار من موندم اونجا و آخرشبم اومدیم خونه. دیشبم رفتیم خونه بابای خودم .استادمم اونجا دعوت بود.کلی کادو و عیدی .برای ش...
2 فروردين 1392

19 اسفند 91...

سلام دخمل طلام. امروز چطوری مامانی؟ از صبح تو دلم رو ویبره ای عزیزم.واییییییییییی قلقلکم میاد یه عالمههههههههههه. دوروز دیگه شما میری تو 29 هفته.هوراااااااا. وای مامانی اسم کاربریمو تو نینی سایت عوض کردم بیشتر از یه هفته است که نمیتونم با  دوستام حرف بزنم.گریههههههه. اولین خاله ای که زایمان  میکنه تربه.15 فروردین نینی نازو سالمشو بغل میکنه.ایشاالله. رییسم طفلک استراحت مطلقه.انقباض زایمانی داره.مامانی گلم براش دعا کن نینیش زودتر از هفته37 دنیا نیاد. خودم:بیچاره....طفلکی...........حیوونی.........4شب پیش دل درد شدید داشتم البته از ظهر داشتم محل نمیذاشتم تا خوب بشه ولی دیگه غروبی شدید شد دیگه دولا دولا راه میرفتم.وایییی...
19 اسفند 1391

تاخیر طولانی

سلام گل مامان .خوبی دختر قشنگم؟ الان دیگه مامانی رفته تو 7 ماه.یعنی شما 27 هفته و 1روزه شدی....... ببخش مامانو که این دفعه انقد دیر شد.کلی اتفاق افتاده بود. بعد عروسی فاضی دچار لکه بینی شدم و دل درد شدید.خاله باباییم شب قبل عروسی فوت کردند. خلاصه سه روز بعد عروسی با خاله همش عین مرغای کرچ افتاده بودیم و استراحت کامل.بعدش وقت سونو داشتم که خداروشکر هماتوم جفتم هم برطرف شد به مرحمت استراحت مطلق. بعدش آز خون دادم واسه قند و تیرویید . جمعه هم خونه پدربزرگت بودیم که کلی گفتیمو خندیدیم و یه خرید زنانه کوکا هم رفتیم با  عمه و زنعمو. آخر شب از دماغمون دراومد. 10تا پله رو پرت شدم پایین.7-8دقیقه ای بیهوش بودم.دستمو گرفتم جلو شکمم ...
8 اسفند 1391

91.10.16

سلام دونه سیبم.چطوری مامان جون؟؟ مطمئنم با این همه تحرکی که ماشاالله داری خوبه خوبی و همه چی روبراهه. قربونت برم الهی که صبحها گرسنه ای و انقد لگد میزنی که مامان پاشه یه چیزی بخوره.واقعا گشنته؟؟؟؟!!!!!آخه بعد اینکه یه چیزی مخورم دیگه آروم و قرار میگیری. تازه اگه ناهارمم دیر بخورم که واویلاست تهوع شدید میگیرم تکونای شما شیطونم که دیگه نگو!!!!وایییییییی!!!!!! خوشحالم از اینکه ابراز وجود میکنی و میخوای حقتو بگیری.تو این موردم فک کنم به خانواده پدریت کشیدی  مامان جون که شکمو شدی.هه هه هه ههههه. امروز حالم اصلا خوب نبود همش کسل و غمگینم.خاله لیلام فردا میاد. راستی باباییت ورزشکار شده 4صبح جمعه میره کوه تا 10 صبح میاد.میخواد تا ...
18 بهمن 1391