نخودچینخودچی، تا این لحظه: 11 سال و 3 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

33 هفته.

1392/1/25 15:02
نویسنده : اری✨💜
347 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانم حنا.ماچ

چطوری گل خانوم گلاب خانوم؟

وای ببخشید بازم دیر اومدم عید بود و عید دیدنی و مریضی و بارداری و......اوه

سری قبل چون اول سالی بود چیزی بهت نگفتم ولی 30 اسفند رفتم جواب آزمایش پروتئین 24 گرفتم.چشمت روزه بد نبینهههههههههههه مادر!!!!!!!!! 

470 بود!!!!!!!!!!!

ماله آدمای معمولی تا 105 طبیعیه ماله خانومای باردارم تا 300.فک کن ماله من 470!!!!!!!!!!!!!

گفتم بیخود نیشت سایز پام شده 45 و انقد ورم داره .

القصه فردا صبحش رفتم ساسان خانم دکتر روز اول عیدی 6 تا سزارین داشت.رفتم پشت در اتاق عمل گفت بهش بگین بیاد تو وسط عمل دومش با دستای آردی و روی خوش اومد و گفت فشارت اگه خوبه فعلا جای نگرانی برای بچه نیست ولی خودت باید یه چکاپ کلیه بشی.

 خلاصه تنها هم بودم با آژانس دوست بابایی.5 تا بیمارستان رفتیم گفتن متخصص کلیه نداریم.رفت م هاشمی نژاد که مثلا مخصوص کلیه است ده تا دکتر داشت ولی گفت بارداری نمیبیننت.

اشکم داشت در میومد چندتا بیمارستانم تلفنی پرسیدن همینو گفتن.برگشتم خونه.

فرداش فشارم رفت بالا رفتم بیمارستان آرش گفتن باید بستری بشی.

هر 6 ساعت آز پروتئین و کراتین میدادم و فشارمو میگرفتن  و آز خون و........

پدرمو در آوردن.گریه

ولی هر بار که میگفتن نینی خوبه خداروشکر میکردم .میگفتم عیب نداره بهشت را به بها دهند نه به بهانهههههههه!!!!!!!!!!!!!!چشمک

من تحملم بالاست.

راستی خانوم دکتر قبل عیدی برام پرولوتون و بتامتازون نوشته بود.من میترسم بزنم واسه شما خطر داشته باشههههه.البه یه پرولوتونو زدم چقدم درد داشت .تا چند روزم جاش درد میکرد.

خواهش میکنم این چند هفته رو هم تحمل کن اینجا هیچ خبری نیست عزیزکم.بزار 38 هفته اتتموم بشهکه خدای نکرده نارس نباشی من اعصاب دستگاه مسگاه ندارماااااا.نگرانگفته باشم.نیشخند

القصه به دوروز پیگیری و استرس به خاله و بابایی راهی قم شدیم شهر  خون و قیام .خجسته خجسته

انگار نه انگار من تو 8 ماهمو این همه مشکل دارم.(راستی گفتم خجسته.....یادم اومد خاله خجسته ات هم کیامنو زایید .هورااااااااا)

بچه های سایت یکی یکی دارن میزاهن هههههههههههنیشخند

اول همه خاله ترب پسمل گلیشو دنیا آورد 14 فروردین  تو نیکان و بعدش خاله پریسا  18 فروردین مایسا خانوم رو تو انگلیس و  الانم خاله خجسته تو ساری..........مبارکههههههههههههه.ایشاالله که هم مامانا هم نینی هاشون سالم و سر حال باشن.

سیزده به در هم با کا خاندان عمه بزرگه و دامادو عروساش رفتیم پارک.

راستی یادم رفت بگم دو تا دختر عمه هام به اضافه عروسشون باردارن.

البته الان که دارم برات مینویسم طفلی خاله مرجان نینیش دوباره قلبش وایساد و رشد نکرد و مجبور شد کورتاژ کنه واسه بار دوم.خیلی براش غصه خوردم.طفلکی هی خودشم میگفتا.

شما جیگر ناز نازیه مامانی براش دعا کن این دفعه که باردار شد بچش سالم بمونه براش.آمین             من دیگه برم هم گشنم شده یه عالمه هم باباییت زنگک زده چرا نمیری پس خونه مامانت تنهایی خطرناکهههههههههه.

الهی قربونش برم که نگران منو دخترشههه.عاشقشم.

                                         بووووووووووس به لبای قند عسلت. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)