نخودچینخودچی، تا این لحظه: 11 سال و 3 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

یک ماه و 25 روز گذشت.....

1392/6/29 2:37
نویسنده : اری✨💜
264 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان و بابا.

چقدر روزهای با تو بودن زود میگذرند.......

این روزا شما تمام وقت مامانی رو میگیری و من وقت سرخاروندنم ندارم.

بیخواب  که بودی.. خوبم که شیر نمیخوردی... بداخلاق و دل دردی هم شدی.الهی قربونت برم که شیطون ترم شدی.ماچ

از بس بیخوابی کشیدم همش سردرد دارم.باباییتم طفلکی دیر میاد و خیلی خستس .این روزام هوا خیلی گرمه و باباییتم که گرماییه و خیلی اذیت میشه و نمیتونه بهم کمک کنه.ناراحت

نمیدونم دلم خیلی گرفتس.با تمام وجودم دوستت دارم ولی از اینکه دارم هی روز به روز از بابایی دور میشم ناراحتم و خیلی تو روحیه ام تاثیر داره.نگرانتو عشق کوچیک منی و بابا عشق بزرگ منه.من دوتاییتونو باهمو شاد میخوام.ولی خیلی سختهآخ

شاید دارم افسردگی میگیرم و حالیم نیست.دلم نمیخواد اصلا از خونه بیرون برم.دوستدارم فقط تنها خونه باشم و بخوابم .هیشکی نیاد و هیجا هم نرم.

با این حس و حالها از خودم بدم میاد و میگم من لیاقت تو رو ندارم و مامانه خوبی نیستم.یه مامانه خوب باید شاد باشه.همش عذاب وجدان دارم که دارم واست کم میزارم.

خلاصه دختر گلم مامانو بخاطر کم کاریهاش ببخش دیگه توانم تحلیل رفته.تو هم سعی کن یه خورده بیشتر با مامان راه بیای مامان گناه دارههههههههههه.

راستی تا یادم نرفته دیگه کم کم داری گردنتو سفت میگیری یه کوچولو دیگه بیشتر نمونده .نازی وقتی میاریش بالا بعد چند لحظه یهو میخوره رو شونم یا به سرم دوباره تلاش میکنی. واز حرف هه زیاد اسفاده میکنی و خیلی دوستداری باهات حرف بزنم 

همه دارن تلاش میکنن منو از این حال در بیارن ولی خب هنوز دلم گرفتس.جمعه ای 14 تیر با ایل و تبار عمه هام و خاله خودتو و باباییت رفتیم سرخه حصار .یه جایی لب آبم نشسته بودیم و هوا خنک بود شمام که عین بابات گرمایییییییی کلی حال کردی و همش خواب بودی و کیف میکردی.

اینم عکساش:

تو این عکس بغله بابایی هستی.

آرنیکا گلی

آرنیکا گلی

آرنیکا گلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ندا
22 تیر 92 14:36
سلام منم دقيقا مثل شما هستم سعي كن بري بيرون روحيت باز ميشه منم يه وقتايي ميشينم گريه ميكنم