آرنیکا گلی یکسال و یک ماه و 17 روز سن دارد
این روزها ماشالله خیلی شیطون تر شدی .
10تا 15 قدم راه میری و میافتی... الان تقریبا دو ماهه که اینکارو میکنی ولی نمیدونم چرا دوس نداری راه بیافتی.
یکسره داری سر و کول منو بالا میری و کوهنوردی میکنی.
خیلی کلمات رو قشنگ ادا میکنی.
کلا هرچی که بهت میگم میگی نه....سمت یه چیز خطرناک که میری خودت میگی نه نه نه..خیلی بامزه میگی انگشت سبابتم تکون میدی... قربونت بره مامان الهی.
بهت میگم بعبعی میگه سریع مگی بع بع ...دنبه داری : نه
آبه=آب
جیس+جیز
مه=ممه
دد دد دد......
به به... میگی به غذا ولی لب نمیزنی یا یه وقتای در حد دوسه قاشق چایخوری... یه روز کامل.. با کلی شکلک و سر و صدای منو و تی وی
بابا ....ماما....لالا یعنی خالا لیلا.....نی نی........1.2.3 میگی و روی یک تاکیدت بیشتره......
اصلا کارتون و برنامه کودک و سی دی آموزشی دوست نداری.ولی یه سی دی با نی نی چند وقت پیش برات خریدم اونو خیلی دوستداری باهاش میخونی و مرقصی.
یه مدت بود 4 تا دندونت باهم متورم بود هی منو گاز میگرفتی ..واقعا شیر دادن برام سخت شده بود ..بالاخره با راهکار باباییت از سرت افتاد .البته هنوزم گاهی میگیری ولی یکماه تمام روزی صد دفعه اینکارو میکردی.
الان شما 8 تا دندون داری و دوتا دیگه هم تو راهههههههههه.
به بچه ها علاقه زیادی داری و کلی ذوق میکنی بچه میبینی. بخصوص بچه هاییی که را میرن.هر روز باهم میریم پیاده روی تا پارک اونجا انقد جیغ شادی میکشی که نگو...
بقیه ادامه مطالب
تا پریروز از سرسره و تاپ میترسیدی .ولی پریروز یه کم به درخواست خودت رو سرسره نشستی.عکساش تو موبایلمه ولی وارد کامپی نمیشه نمیدونم چرا..
نینی خاله الهه دخملههههههههههه.هوراااااااااااااااا.هم خاله خیلی خوشحاله و هم ما و تو هم یه همبازی جدید پیدا میکنی..اسمشم احتمال زیاد جانان.
مشتاقانه منتظرم ببینمش
خاله مرجانم تا آخر این ماه ایلیا جونو بدنیا میاره.دلم میخواد زودتر ببنمش این ورجکو که انقد مامانشو اذیت کرده مثل شما
ای داشت یادم میرفت از درو دیوار بالا میاری..یکسره سر کمد و کشو و کابینت هستیو داری میریزی ..تو آشپزخونه که کارمیکنم یکسره میای پامو میگیری و میچسبی..پای کامپی که باید نصف شبا بیام کارکنم که شما خواب باشی...البته این چند وقته خیلی کمتر کار کردم هم شما اجازه نمیدی و هم عکاسی بعلت تعریض خیابان در حال جابجایی است.تو ماه گذشته چندبار عکس آتلیه گرفتم که تمام مدت شما داشتی گریه میکردی.
الانم اومدی نمیذاری دیگه تایپ کنمممممممممممم....
اومدم دوباره بعد سه ساعت...
کلاغ پرم دوستداری ..دستتو میذاری زمین هی میگی جو یعنی جوجو .....ار .....یعنی پر.
عشق من عاشقتمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
تو عش کوچیک منی و باباییت عشق بزرگ منهههههه
راستی دعا کن باباییت موافقت کنه و منو کمک کنه که بتونم یه آتلیه واسه خودم بزنم.
آهان دالی موشه هم خیلی دوستداریییییییییی.سرتو خم میکنی و هی میگی دا ...یعنی دالی...
عاشق نوشتن و آب بازی هم هستی ...دوستداری همش خط خطی کنی و بعد به من نشون بدی و بخندی....
چند شب پیش خیلی کم خوابیدی ساعت دو خوابیدی تا 5 صبح ...از 5 بیدار و سرحال و هی شیطنت و نق ....منم آوردمت بیرون اتاق خواب که حداقل باباییت بخوابه و یه ساعت باهات بازی کردم و بعدش دراز کشیدم بهت شیر بدم نفهمیدم کی خوابم برد بسکه هلاک بودم. یهو با صدای جیغ تو از خواب دوتایی پریدیم ...اومدم دیدم تو حمام رفتی و کل لوازم ارایش منو ریختی تو توالت فرنگی..بعدش لگنو کشیدی بیاری بیرون از پشتش افتاده بود زمین صداش ترسونده بودت و کلی گریهههههه.
لوازم آرایشممممممممم
بووووووووووووووووس به لبای قند عسلت