نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

از شیر بگیرم یا نهههههههههههه

1393/10/23 11:58
نویسنده : اری✨💜
712 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممم

دخترم 20 ماهگیت مبارکجشن

دختر گلم 20 ماهه شد و من هنوز باورم نمیشه یه دختر کوچولو دارممممممممممم.با همه سختیاش چقد زود گذشت..

چند ماهه بنا به  دستور دکتر و بهداشت و مشاورت تصمیم به گرفتنت از شیر دارم.

چون خیلی شیر میخوری و یکسره به من چسبیدی...میگن بعد یکسال روزی سه تا پنج بار باید شیر بخوری ...ولی شما روزی 30 بار میخوری...یعنی یک ساعتم نمیشه از آخرین شیر خوردنت بازم میای میگی میمی..جدیدا هم بسکه هی بهت گفتم شما دیگه بزرگ شدی الان نباید میمی بخوری حساس شدی با گریه میای و التماس کنان...میگم مامان من هنوز نگرفتم که تو اینجوری میکنی..

خلاصه بین وجدان و احساساتو مهر مادری و نظر دکتر و صلاح خودت در گیرمممممممممگریهغمگین

از یه ور دلم نمیاد میگم تا 4 ماه دیگه هم بخوری بعد...از یه طرف دکترت که طرفدار شدید شیر مادره گفته اگه از شیر نگرفتیش دیگه اینجا نیا...

خودتم که ول کن نیستی ..اگه حداقل کمتر میخوردی و غذا میخوردی حالا حالاها بهت میدادم شایدم تا دوسال و نیم ولی وابستگی شدیدی به میمی داریییییییییی.

بابا هم میگه بده به بچم چیکارش داری گناه دارهههههههههه.....

ولی شباییکه تا صبح شیر میخوری ...عصبانی میشه و میگه تقصیر خودته که بهش شیشیه ندادیغمگین

میدونم که کارم درست بوده فقط شیر خودمو دادم...ولی من فک نمیکردم یه روزی  که باید غذام بخوری بازم شیر میخوری بجاش...

من همش نگران سلامتیتم...

دکترتم که اهل ویتامین اینا نیست میگه یه ذره هم که شده باید  بخوره..

هر روز با عشق و سردرد با سبزیجات تازه برات غذا درست میکنم...بیشتر روزا که نمیخوری ...  یه روزاییم فقط ناهار میخوری اونم 4یا5 قاشق.

الان خودت بگو چیکار کنم ...گریه

یه مدته هی دارم بیشتر سرگرمت میکنم که شیر کمتر بخوری و غذا بخوری یه کم موفق شدم ولی شما خیلی سرسختی میکنییییییییییی...

یه بارم چسب زدم که سه ساعت یه بار بهت شیر بدم....چسبو کندیخندونکغمگین

زردچوبه و صبر زردم زدم  با گریه خوردیگریه

نمیدونی چه حس بدیه وقتی میتونی کاری برای بچت بکنی ولی نخوای انجامش بدی.دلشکستهخطا..یه سری هم گفتم هر چی گریه کردی بازم یکساعت مقاومت کنم....هی شما گریه کردی هی من...انقد گریه کردی که از حال رفتی دیگه طاقت نیاوردم با گریه شیر دادمگریه

الان نمیدونم واقعا چه کنم..

باباییت میگه شیر بده

دکترت میگه نده..

مشاورت که از 14 ماهگی میگفت نده..

نمیخوام یه کاری کنم که بعدا پشیمون بشم....از طرفی هم میترستم از شیر بگیرمت بازم غذا نخوری...امیرعلی از دوستا اردیبهشتیت بعد از شیر گرفتن غذاخور نشد.

البته بقیه دوستات بعد شیر بهتر شدن.

یاسیمین...راستین...ثمین..لینا....ثنا....سامیار....سامی...آسا....و خیلیای دیگه که اسمشون یادم نیست از شیر مادر گرفته شدن.

همه چی رو شپردم بخدا...ایشالله اونچه که به صلاحت باشه خدا تو دل منم میندازه....

شمادخمل مامانی واسه من و خودت دعا کن که زیاد تو این پروسه از شیر گرفتن اذیت نشیم

بوووووووووووووووووووووووووووس.

پسندها (2)

نظرات (0)