چهارسالگی
سلام گل بهاری من
ماجون همیشه این طوری صدات میکنن.
الان ساعت دو نیمه شبه همین الساعه بزور خوابوندمت.
آرنیکا:..مامان جون میخوام بخوابم ..ولی خوابم نمیاد..آخه یکی نیس بگه بچه ای که از 9 صبح بیداره..عصرام نمیخوابه..چطوری ساعت دو هنوز خوابش نمیاد..
اینارو ولش کن....
کمتر از 8ساعت دیگه شما بدنیا میای
فرشته ی خوشبختی من خوش اومدی خانومممالهی دورت بگردم مامی...انشاالله هزار ساله بشی و تنت همیشه سلامت باشهتولدت زیبات مبارککککککخدا میدونه فقط اون شب چه حالی داشتم....این چند روزه همش فیلم زایمانمو نگاه کردم و دلم غنج رفت و مردم برات هزار بار...خودت که فیلمو دیدی ناراحت شدی گفتی مامان چرا اینا اذیتت کردن...من اصلا دلم نمیخواد بزرگ شدم بچه بیارم..کاری به کار من نداشته باشیا....خخخخ....
آخ که الهی من قربون صورت پفکیت برممممم..چقد ورم داشتتی ..البته تقصیر خودمم بود که انقد ورم داشتم و 30 کیلو اضافه کردممم.دیابت بارداری...دفع پروتیین ووو کم کار ی تیرووید...یادگاریهای بارداری....یادش بخیر...
امروز دقیقا چهار سال از اونروز میگذره......و من هزار بار عاشق تر از دیروزم...و بابت روزهای شیرینی که در کنار خستگی ها و بیخوابی ها داشتم....خدارو شکر میکنم ..
خداجونم هزار مرتبه شکرت که منو لایق مادر بودن دونستی...