نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

واکسن 4ماهگی

1392/6/27 20:10
نویسنده : اری✨💜
1,206 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازدونه ی مامان.قلب

شما به سلامتی 4ماهت تموم شدهورا و دیروز که 26 شهریور بود با باباییت رفتیم برای واکسن.

برخلاف همیشه خلوت بود .خداروشکر چون باباییت همیشه مدرسه اش دیر شدههههههههه و عجله دارهههههچشمک

کلی خوشحال بود بابا تو خونه باهات بازی کرده بود تا من حاضر بشم شنگول شنگول بودی.الهی بمیرم که خبر نداشتی چه میخوایم باهات بکنیم.

القصه

ساعت 10 رفتیم بهداشت.

وزن:6500

قد:65

دورسر:40.5

ماشاالله هزار ماشالله.

ولی این ماه خیلی اذیت کردی توبیداری شیر نمیخوردی بیشتر شیرهارو تو خواب خوردی.

من با تو چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟متفکر

قبلش بهت قطره استامینوفن داده بودم و 10:15 واکسن زدی یه خانم بداخلاق بود که رات واکسن زد با آدم دعوا داشت .دادمت بغل باباییت هم دل نداشتم ببینم هم گفتم از من میترسی و اوضاع شیر خوردنت بدتر میشه.

الهی بمیرم همینجوری که سرتو این ور و اون ور میکردی و داشتی با لبخند دید میزدی یهو مسولش گفت بخوابونینش و قطره پولیو رو تو دهنت ریخت و بلافاصله واکسن سه گانه رو زد به پای چپت یه جیغ بنفش کشیدی که دلم رفت. و زودی  هم ساکت شدی ولی با بابات قهر کردی. وتا خونه اصلا به قربون صدقه های بابات محل نمیذاشتی و روتو ازش بر میگردوندی.قربونت برم که انقد بزرگ شدی.ماچ

تا دوساعت بعدشم خوب بودی ولی کم کم دستو پاهات گرم شد و بی حال شدی.یه دوساعتی خوابیدی واز وقتی بیدار شدی دیگه شیر نخوردی تا شب.

شام مامان فاطی اینا اینجا بودن .خاله هم بود .طفلکی خیلی برای ما زحمت میکشه اگه نبود واقعا فلج بودم.

از 11 شب شروع کردی به جیغ زدن پای چپتو صاف نگه داشته بودی هی اشک میریختی .اشک تو چشای بابات جمع شده.بابا رضا کلی راه بردت ولی بازم گریه میکردی.کمپرس یخ هم گذاشتم بی تاثیر بود.انقد گریه کردی تا نزدیکای 4 خوابت برد .

و تو خوابم 10 دقیقه بیشتر شیر نخوردی.نگران

دارم دیوونه میشم از این مدلی شیر خوردنت.آخ

از 9 صبح هم بیدار شدی و یه کم شیر خوردی و شروع کردی به غر غر .خاله یکسره رات برد منم از سردرد داشتم میمردم یه ساعت خوابیدم.الان که ساعت 8 شبه تازه خوابوندمت و نشستم پای نت.گرسنه خوابیدیییییییییناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)