چهارمین سالگرد عروسیمون با آرنیکا....
سلاممممممممممممممم.
25 فروردین سالگرد ازدواج منو باباییت بود.
با خاله لیلا و بابایی رفتیم رستوران رضا.
باباییت گفت بریم رستوران خودمون من قبول نکردم گفتم همش از پیش ما میری اگه میریم جای دیگه بریم بیرون.
من برای بابایی یه تیشرت خریدم .باباهم یه دوربین حرفه ای کنون واسم خرید.دوربینم دیگه خیلی قدیمی شده بود.واقعا لازم داشتم.
رستوران هم کلی خوش گذشت خیلی اونجا قشنگ بود و دکور سنتی داشت.
کلی شما اونجا کیف کردی .خاکشیرو ریختی.....هندونه خوردی و به خودت مالیدی......گوجه سبز واسه اولین بار خوردی و یه جوری شدی ولی خوشت اومده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی