سلام و یکدنیا شرمندگی

سلام سلام.

خورشید قشنگم یکدنیا سلام و شرمندگی   

مهرماه 94 کجا و اردیبهشت 94 کجا..

واقعا شرمنده روی ماهتم عشقم..این چند وقته گذشته حسابی در گیر آتلیه و کار بودمو کار خونه و وروجکی چون شما هم که تاج سر مایی.اصلا وقت نمیشد بیام..همش منتظر یک شب بودم که زود بخوابی..و اما دریغ و صد افسوس که دخترک بهاری من کماکان تا3 صبح بیداره..

من با تو چه کنم آخهههه

ولی همه ی اینها توجیه خوبی نیس واسه کم کاری من.

از این به بعد خودمو متهد میکنم که ماهی حداقل یکبار برات بنویسم..سعی کن کمکم کنی.

تو این چند وقته اتفاقهای زیادی افتاده..

دخترم 95 سانت شده با وزن 12700...

خودمو کشتم تو سال 94 فقط یک کیلو اضافه کردی.

بابایی کلی لاغر کرده ....17 کیلوووو.هم ورزش میکنه و هم رژیمه...فک کنم به من حسودی کرده

منکه از خودم غافل شدم حسابی..از این بعد کار کمتر میکنم و به شما و. خودم بیشتر میرسم...

قراره بعد تولد سه سالگیت چندتا کلاس شما رو ثبت نام  کنم. و خودمم باشگاه و پیاده روی...انشاالله .

روز به روز خوشمزه تر میشی و من  و بابایی بیشتر عاشقت میشیم...هر ماه که میگذره کلی پخته تر میشی و تغیراتت کاملا محسوسه..یه ادبیات خاص مخصوص خودت داری که من کشته مرد ه شم..

چندتا دوست خیالی داری اسم مهمترینشون الناست..که تلفنی هم باهاش حرف میزنی و قرار مدار میزاری....

اسم داداش خیالیتم آریو

چند وقت پیش شبکه پویا داشت یه کارتن میداد  در مورد آریو برزن قهرمان ایرانی و از شاهزادگان هخامنشی که در جنگ مقابل اسکندر مقدونی تا پای جان ایستادگی کرد..

یهویی گل دخترم گفت مامان آریو داداش منه..داداشم قهرمانه..مگه نه؟؟؟؟؟؟.

هم خندم گرفته بود و هم نمیدونستم چی باید بگم...

خلاصه شما که قراره دردونه و یدونه بمونی  ولی اگر خواست خدا چیز دیگری بود و برادر دار شدی همه ی تلاشمو میکنم که آریو اسمش بشه.

وووییییی انقدر صفحه مانیتور رو شما با خودکار  آبی خط خطی کردی که اصلا نمبینم چی دارم مینویسم

علاقه خاصی به زبا و ژیمناستیک داری..جدیدا هم موسیقی اضافه شده..

کلی لغت انگلیسی یاد گرفتی..

توت فرنگی..سلام.خداحافظ..پنیر..برنج..ابمیوه..بالشت..موز..سیب...چشم و گوش...آب...مامان و بابا..خاله و عمه...عافیت باشه...پرتقال....بستنی.....(آرنیکا)

میگم بهت مامان گلی آرنیکا به انگلیسی چی میشه  میگی جیگررررر

چار فصل سالو میشناسی و ماههای فصل بهارم میشناسی..البته بقیرو باهات کار نکردم فعلا..

علاقه خاصی به فروزن و السا و سوفیا پیدا کردی...هم کارتوناشون..هم لباساشون...

کارتون توت فرنگی هم خیلی دو ست داری..

تو  سی دی ها کلا به دخترونه ها علاقه خالصی پیدا کردی..

شبکه پویام..

هایدی  و

جکی و جیلز

بز بز قندی..

البته روزی دو ساعت بیشتر تی وی نمیزارم ببینی..خودم فرصت داشه باشم..باهم خاله بازی مینیم..فروشگاه بازی میکنیم..نقاشی ..خمیر بازی...پازل...کاردستی...بازی با حبوبات...با پارچه ها و..قایم موشک..

یعنی عاشق قایم شدناتم فقط و بس..

عکس همه رو برات میارم بعدا...ای خدا این بعدا کی میاد آخه..

اللانم که من راحت اینجا نشستم دارم تایپ میکنم و پرنسسم اری به نداره..طفلکم مریضه و تب داره..استا دادم همش میافته روی بالشت و چشماشو میبنده..الهی بمیرم برات مادر.