هفته هجدهم
سلام پرنسس مامان.
این هفته از 2 مهر تا 8 مهر بود.
دیدن دوتا زائو رفتیم.
هم خاله مژگان .هم خاله محبوبه.
نی نی خاله مژگان اسمش آرتین خان و نی نی خاله محبوبه نازنین زهرا.
البته نازنین زهرا دو ماهه بود که رفتیم دیدنش و آرتین خان 9 روزه.
جفتشون گوگوری مگورین.
(البته آرتین با اینکه پسره و هنوز کوچمولوهه از نازنین شیرین تر بود)خاله محبوبه نشنوههههه
اینم عکس خانومی من با نازنین:(هر دوتاون بغل خاله هاتون هستین.)
واسه مامان فاطی هم تولد گرفتیم.بچه ها هم شیطونی کرده بودن واسش شمع 70 گذاشته بودنمامان فاطی طفلی 54 سالشههههه
....................
شما تو این هفته کماکان روزا شیر نمیخوردی و اذیت میکردی .ماشاالله کلی هم شیطون شدی.بردمت دکتر گفت خانوم شما خودت مریضی.نمیخوره که نخوره لابد گرسنه نیست و تازه گفت هی به زور دهن بچه سینه نکنی حتی تا 6 ساعت اگه شیر نخورد بعدا بزرگ میشه عین مامانش تپلی میشه.
بیتلبیت ! گفتم آقای دکتر اینا عوارض زایمانهههههههه بخدا من این شکلی نبودم.
همون شب که دکتر رفتیم بعدش رفتیم خونه مامانم.بعدشم با بابایی و خاله لیلا رفتیم آبشار.
هنوز خیلی کار داره تا بشه رستوران کلی هم با دوستاش هزینه کردن.
مامانی دعا کن براشون چرخش بچرخه و مفید باشه.
بهش میگم :مرد همین جوری نمی دیدیمت.... این شغل دوم دیگه چه صیغه ایهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟میگه اینا همش برای آینده آرنیکاست.میگم آرنیکا بغیر پول چیزای دیگم میخواد .میفرمایند: بچه بزرگ بشه پول و امکانات میخواد .تازه منکه نمیرم اونجا .از دور دستی بر آتش دارم .مغازه رو که نمیتونم ولش کنم.
خلاصه اینم از باباییت که اقتصاد دانه.
اینم عکسای این هفته:
اوا اینکه فقط دوتا دست کوچولوهه....
دالی موشه.....
سلااااااااااااااام........
(ببخشید این عکسا کیفیتش پایینه هم با موبایل گرفتم و هم شما کلی تکون خوردی.)
توی این عکس هم داری با بابایی بازی میکنی و کلی هم کیف کردی .رو دل بابایی چنان نشستی که انگار قله فتح کردی.هه هه ههههههه: