نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

چیکده پاییز و زمستان94و از پوشک گرفتن

سلام سلام. دختر مامان اول بهمن شروع به تمرین به پوشکی کرد.. یه هفته هم بیشتر زمان نبرد..آفرین دختر قشنگم... البته یه بارم تو دو سالگی  تلاش کردم..دوهفته خوب بودی و خشک..ولی یه بار یه جا یادت رفت بگی من یه کوچولو اخم ردم و .../ کلا دیگه نگفتی.اونجا اشتباه از من بود..ببخشید دخترم.. نه اینکه زود حرف افتادی و بیشتر از سنت میفهمی .. (هزار ماشاالله ) من همش توقع یه دختر 6 ساله یا بیشترو ازت دارم..اطرافیانم همین حسو بهت دارن...توقع زیادتر از سنت ازت دارن.. به  هر حال این  مرحله هم با موفقیت انجام شد .البته از چندماه قبل کلی استیکر چسبوندم تو حمام..همونجا که قصریتو گذاشتم واسه تمرین...گاه به گاهم تمرین کردی...
5 ارديبهشت 1395

سومین یلدا آرنیکا گلی

این عکسها تعدادی از عکسهای آتلیه خودمون..که خودم زحمتشو کشیدم ....................... شب یلدا دعوت شدیم خونه ماجون من و شما باهم دیگه یه کیک هندونه خوشمزه درست کردیم و بردیم. و اونجا هم دسر هندونه و  بیسکوییت درست کردیم و هندونه ها رم توپی تزیین کردیم. عکساش هنوز تو موبایله ماجون و باجون یه کادو خوشگل بهت دادن یه خونه که خیلی دوسش داری و میری توش بازی میکنی.. کلی هم بهمون خوش گذشت. اگر عمری باقی بود و گوشیه در حال انفجارمم وقت کردم خالی کنم..حتما عکساشو اینجا اضافه میکنم دختر قشنگم..                           &nbs...
5 ارديبهشت 1395

برخورد نا آگاهانه اطرافیان

از ابتدا دختر اردیبهشتی من فوق العاده اجتماعی و گرم بود و هنوزم هست..در شیرخوارگی به همه لبخند میزد و جواب لبخند دیگران را با تکان دست و پاهایش میداد و کم کمک که بزرگتر میشد این رفتار بیشتر در او تقویت میشد خوب یادم هست هنوز چهار دست و پا میرفت و راه نیافتاده بود با کالسکه  که به پارک میرفتیم و و از دور که صدای هیایوی بچه ها رو میشنید چنان جیغ خوشحالی سر میداد  که بیا و ببین و با دیدن هر بچه ای کلی خوشحال میشد و براش دست تکان میداد.. امسال  بهار  و تابستان که دیگر دو ساله شده بود و خوب راه میرفت و حرف میزد تا وارد پارک  میشدیم دوان دوان سمت بچه ها میرفت بغلشان میکرد و نوازش و فورا میگفت اسش چیه  اسش  چیه...
6 مهر 1394

86 سانتی خانه ما و مهرماه95

86سانتی خانه ما این روزها 11 کیلو با لباس و پوشک  و کفش شده.. در حال تمرین بی پوشکی است..از هر 4بار بی پوشکی یکبار خودش را خیس میکند... واین کاملا طبیعی است. علاقه اش به نقاشی بیشتر شده و هر روز با آبرنگ نقاشی میکشد...خطوط صاف را با مداد رنگی زودتر از بقیه شروع کرد و بعد دایره و خطوطی نامفهموم خورشید را قشنگ با اشعه هاش نقاشی میکند. و همیشه دوست دارد هنگام نقاشی کنارش باشم و من هم در ورقی دیگر نقاشی کنم. چندبار نقاشی کشید و گفت مامان فصله پاییز کشیدم..اشنگهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از رنگهای گرم بیشتر استفاده میکند و تقریبا 12 رنگ را میشناسد و به صورتی و سورمه ای و طوسی علاقه زیادی نشان میدهد.. و مدام میگوید صورتی خیلی قشنگه ...
6 مهر 1394

بمان برایم

بی تو .. بی شب افروزی ماندنت بی تب تند پیراهنت شک نکن   منکه هیچ آسمان هم زمین میخورد. همیشه بمان برایم. ...
6 مهر 1394

...

دلم میسوزد ... دلم برای سه نقطه ها میسوزد ... که مجبورند بار همه ی حرفهای مرا بدوش بکشند ... تمام غصه هام... تمام اشکهام... تمام دلتنگیام... تمام نفرتم...  و همه ی زخمهایی که روح مرا چنگ میزنند... دلم برای سه نقطه ها میسوزد... دلم برای سه نقطه ها میسوزد ...
6 مهر 1394

آلرژی

سلاممممم. عشق کوچیک من..دور سرت بگردم که انقد جدیدا نمکدون تر شدی...همش میخوام بخورمت. مامانو بخش که انقد وقت کم داره و نمیتونه برات زیاد بنویسه. از اول مرداد دچار رینیت آلرژی تنفسی شدی...الهی بمیرم برات. واقعا شرایط سختی رو گذروندی ..البته الان هم هنوز داری ولی شدتتش کمتر شده..یه روزایی هم خیلی وخیم میشه. یه ماهه اول که هیچ دکتری تشخیص نداد و مدلای مختلف اتنی بیوتیک خوردی. اولش پیش دکترای خودت بردمت سه بار.... با کلی داروی خوردنی و اسنتشاقی  و بی نتیجه. انقد سرفه هات شدید و زیاد بود که نفست میرفت واقعا بدنم میلرزید.هربار که بهتر میشدی خداروشکر میکردم. بعد بردمت پیش دکتر منصوری فوق تخصص آسم و آلرژی اطفال...چه رو...
6 مهر 1394

لغت نامه فصل بهارآرنیکا گلی

اسمت چیه :آلیکا گولی...آرنیکا گلی. پلزون...حلزون فاله...خاله میفام....میخوام ندس..نرگس مجان..مرجان بابا ست...بابا نصرت موجان...مژگان آشدال.....آشغال       ایلاس...گیلاس...گیلاس دوستداری و باهسته هم میخوری. خداروشکر دوره اش کوتاهه و تموم شد گیلاس.. فتو...پتو نتن..نکن...که زیاد استفاده میکنی و خیلی خوشگل میگی. فوشدل...خوشگل ماجون..مامان جون.(مادر من.) میفوره...میخوره. بلو...برو......(متاسفانه دایی عباس و ماجون رو تو خونه را نمیدی و بهشون میگی بلو بلو..البته اولشا..چند دقیقه بعد دوباره خودت درو باز میکنی و میگی شوش اومدین...یعنی خوش اومدین اونام کلی قربون صدقت میرن..) شوتولو...
31 مرداد 1394

روز دختر

دوشنبه 26 مرداد تولد حضرت معصومه و روز دختر دختر بود.. روزت مبارک عشق کوچیک مامان. همیشه دختر مامان بمون.   ...
31 مرداد 1394